ضرورت توانمندی والدین در نحوه تعامل با فرزند رفع مشکلات گوارشی کودکان با مصرف ویتامین B۱۲ لزوم بازخوانی و اجرای سیاست‌های ابلاغی خانواده در جامعه نقش اثرگذار زنان در پویایی اقتصاد و توسعه پایدار تقویت سرمایه اجتماعی با نگاه مادرانه‌ زنان فواید مصرف خرما در دوران بارداری اوج احترام اصفهانی‌های اصیل به مهمان با پخت به‌پلو جایزه بانوی اثرگذار در جشنواره عمار در نظام حقوقی ایران، سقط جنین جرم محسوب می‌شود بی مادر، دنیا خاکستری و کم‌نور است تأثیر لالایی‌خواندن بر روان نوزاد و کودک آغاز لیگ دسته دوم فوتبال بانوان از بهمن ماه ۱۴۰۳ کدام ادویه‌ها، طبع سرد برنج را در هنگام پخت از بین می‌برند؟ روایت زندگی مادر طراحی لباس تئاتر در کتاب «صحنه عشق من است» تاثیرات منفی حضور بیش از حد در فضای مجازی بر زندگی مشترک تنظیم چرخه قاعدگی با مصرف ویتامین D لزوم ایجاد فرصت‌های بیشتر برای حضور سردفتران خانم در جایگاه‌های مدیریتی نمایش زن کنشگر و فعال در جامعه در سریال آخرین دیدار فواید مصرف زیره سیاه در دوران بارداری اثرات مخرب افسردگی بر کیفیت زندگی زناشویی
سرخط خبرها
به مناسبت سالروز درگذشت مادر رهبر معظم انقلاب | خاطره مقام معظم رهبری از مادرشان

به مناسبت سالروز درگذشت مادر رهبر معظم انقلاب | خاطره مقام معظم رهبری از مادرشان

  • کد خبر: ۲۴۳۲۸۹
  • ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۳
بانو خدیجه میردامادی نسل نهم میرداماد و نسل سی‌ودوم امام‌جعفرصادق(ع) است که در بیست‌سالگی ازدواج کرد و یکی از فرزندان وی، رهبر معظم انقلاب است.

به گزارش شهرآرانیوز، بانو خدیجه میردامادی تنها فرزند آیت‌الله سید هاشم نجف‌آبادی از همسر اول بود؛ وی در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۳ در نجف اشرف به دنیا آمد. مادرش بی بی سکینه زود از دنیا رفت و این کودک در آستان فقدان محبت مادر از چشمه مهر مادربزرگ سیراب شد. به احتمال زیاد خدیجه‌خانم در ۱۵ سال نخست زندگی از محضر علمی پدر بهره برد و غیر از سواد معمول با برخی متون نیز آشنایی یافت.

وی همراه پدر به ایران مهاجرت کرد و در بیست‌سالگی به عقد آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای درآمد و صاحب چهار پسر و یک دختر به نام‌های سیدمحمد، سیدعلی، سیدهادی، سیدمحمدحسن و بدرالسادات معروف به بی‌بی رباب شد. او زبان عربی و فارسی را هم آموخته بود و رفته رفته زبان ترکی را نیز فرا گرفت. اندوخته علمی بانو خدیجه با مطالعات در تفاسیر قرآن و کتب تاریخی چون "روضه الصفا" به جایی رسید که زندگی انبیا معصوم و شخصیت‌های قرآن را در قالب داستان‌ها و روایت‌های شنیدنی برای فرزندانش باز می‌گفت.

بانو خدیجه با دعا و مستحبات مانوس بود از اعمالی، چون ام داوود، ادعیه‌ای مانند عرفه و نمازهایی، چون جعفر طیار غفلت نمی‌ورزید. او فرزندان خود را نیز در این مناسک شریک می‌کرد. ایشان قرآن را با صدایی خوش تلاوت می‌کرد، به ویژه در دوران جوانی گوش فرزندانش را از این نوا حظ می‌برد.

بانو خدیجه در گفتار و رفتار عوام گریز بود. حشر و نشری گزیده داشت و ترجیح می‌داد با زنانی نشست و برخاست کند که شبیه او باشند. وقتی قرآن می‌خواند لهجه‌ای از گویش اهالی نجف داشت. وی مرجع برخی از زنان محل یا شهر بود و برای حل اختلاف به او مراجعه می‌کردند که آنها را با گشاده‌رویی می‌پذیرفت. این مراجعات پس از انقلاب بیشتر شد.

عاقبت این بانوی شجاع و مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب در روز ۲۲ آذرماه سال ۱۳۶۸ در سن ۷۵ سالگی، بر اثر ایست قلبی دارفانی را وداع گفت و پیکرش در رواق پشت سر مرقد مطهر امام رضا (ع) در کنار همسرش واقع در توحیدخانه به خاک سپرده شد.

خاطرات شنیدنی رهبر انقلاب از مادرشان

پدر و مادرم، پدر و مادر خیلى خوبى بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، داراى ذوق شعرى و هنرى، حافظ شناس - البته حافظ شناس که مى‌گویم، نه به معناى علمى و اینها، به معناى مأنوس بودن با دیوان حافظ - و با قرآن کاملاً آشنا بود و صداى خوشى هم داشت.

وقتى بچه بودیم، همه مى‌نشستیم و مادرم قرآن مى‌خواند؛ خیلى هم قرآن را شیرین و قشنگ مى‌خواند. ما بچه‌ها دورش جمع مى‌شدیم و برایمان به مناسبت، آیه‌هایى را که در مورد زندگى پیامبران است، مى‌گفت. من خودم اوّلین بار، زندگى حضرت موسى (ع)، زندگى حضرت ابراهیم (ع) و بعضى پیامبران دیگر را از مادرم - به این مناسبت - شنیدم. قرآن‌که مى‌خواند، به آیاتى که نام پیامبران در آن است مى‌رسید، بنا مى‌کرد به شرح دادن.

بعضى از شعرهاى حافظ که هنوز - بعد از سنین نزدیکِ شصت سالگى - یادم است، از شعرهایى است که آن وقت از مادرم شنیدم. از جمله، این دو بیت یادم است:

سحر، چون خسرو خاور عَلَم در کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امّیدواران زد
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

(مادرم) خانمى بود خیلى مهربان، خیلى فهمیده و فرزندانش را هم - البته مثل همه‌ى مادران - دوست مى‌داشت و رعایت آنها را مى‌کرد. پدرم عالِم دینى و ملّاى بزرگى بود. برخلاف مادرم که خیلى گیرا و حرّاف و خوش برخورد بود، پدرم مردى ساکت، آرام و کم حرف مى‌نمود؛ که این تأثیرات دوران طولانى طلبگى و تنهایى در گوشه‌ى حجره بود. البته پدرم تُرک زبان بود - ما اصلاً تبریزى هستیم؛ یعنى پدرم اهل خامنه‌ى تبریز است - و مادرم فارس زبان. ما به این ترتیب از بچگى، هم با زبان فارسى و هم با زبان ترکى آشنا شدیم و محیط خانه محیط خوبى بود. البته محیط شلوغى بود؛ منزل ما هم منزل کوچکى بود. شرایط زندگى، شرایط باز و راحتى نبود و طبعاً اینها در وضع کار ما اثر مى‌گذاشت.
چیزى که حتماً مى‌دانم براى شما جالب است، این است که من همان وقت، معمّم بودم؛ یعنى در بین سنین ده و سیزده سالگى - که ایشان سؤال کردند - من عمامه به سرم و قبا به تنم بود! قبل از آن هم همین‌طور. از اوایلى که به مدرسه رفتم، با قبا رفتم؛ منتها تابستان‌ها با سرِ برهنه مى‌رفتم، زمستان که مى‌شد، مادرم عمامه به سرم مى‌پیچید.

من از این‌که چه زمانى به فکر آینده افتادم، هیچ یادم نیست. این‌که در آینده‌ى زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب کنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‌ام معلوم بود. همه مى‌دانستند که من بناست طلبه و روحانى شوم. این چیزى بود که پدرم مى‌خواست و مادرم به شدّت دوست مى‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ یعنى هیچ بى‌علاقه به این مسأله نبودم.

اما این‌که لباس ما را از اوّل، این لباس قرار دادند، به این نیّت نبود؛ به خاطر این بود که پدرم با هر کارى که رضاخان پهلوى کرده بود، مخالف بود - از جمله، اتّحاد شکل از لحاظ لباس - و دوست نمى‌داشت همان لباسى را که رضاخان به زور مى‌گوید، بپوشیم. مى‌دانید که رضاخان، لباس فعلى مردم را که آن زمان لباس فرنگى بود و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحمیل کرد. ایرانی‌ها لباس خاصى داشتند و همان لباس را مى‌پوشیدند. او اجبار کرد که بایستى این‌طور لباس بپوشید؛ این کلاه را سرتان بگذارید!

پدرم این را دوست نمى‌داشت، از این جهت بود که لباس ما را همان لباس معمولى خودش که لباس طلبگى بود، قرار داده بود؛ اما نیّت طلبه شدن و روحانى شدن من در ذهنشان بود. هم پدرم مى‌خواست، هم مادرم مى‌خواست، خود من هم مى‌خواستم. من دوست مى‌داشتم و از کلاس پنجم دبستان، عملاً درس طلبگى را در داخل مدرسه شروع کردم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.